"قطعه ای از آسمان" | ... | |
“بسم رب الشهدا”
پایم را بر خاکی می نهم که روزی گلگون شده بود… جنبش باد ما را به غبار روبی دل هایمان می خواند. بوی خاک اینجا بوی عشق می دهد. شلمچه قطعه ای از آسمان است بر روی زمین. غلیان آتش عشق در وجودمان با هر قدم، خود همین تعبیر را دارد؛ اینجا عاشقانی آمدند و جان دادند و جانباز شدند. آنان صاحبان وراویان شور و سر مستی عاشقانه و معنای را سخی (عِندَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ) میعاد گاه افلاکیان امروز به برکت قدومشان، شده است جاده ای به سوی کربلا. سیل عاشقانی بی تاب دیدن معشوق از این دیار میگذرند. از مرز کربلای اصغر، به سوی کربلای اکبر… من قدم برمی داشتم و زائران کوی آسمان قدم بر میداشتند با این فرق که کلاه ما عاشقان را باد برد ولی آنان در راه رسیدن به معشوقند. از مرز رد میشوند باندای (یازهرا«س») و قدم هایشان نذر ظهور (حجت الله«عج») می شود.خوش به حالشان…
ادامه مطلب :
از شلمچه نمیتوان سخن گفت فقط باید رهاتر از باد سوار غافله شوی... مگر قلم من چقدر قدرت دارد؟ این همه حرف،این همه دلدادگی،این همه بال پرواز،و تاول های میان راهی که ارزشش از صد ها گوهر و مروارید بالا تر است… نه گفتنی است نه نوشتنی فقط بیا و بنگر… (نای نینوا میخواندم) این بانگ رسای زائران کوی حسین (ع) مرا دیوانه میکند. در این میان مردم خوش رو و پاک سیرت هم وطنم و موکب هایی که تمامی راه را احاطه کرده اند؛شلمچه را شبیه راه نجف تا کربلا کرده است. خداوندا چه می شود که دلدادگی به حسین به این نقطه می رسد؟ شگفت است که سالار شهیدان مانند قطب مغناطیسی ای مردم جهان را به سوی خود می کشاند؛ قامتی که خم می شود و عاجزانه تمنا دارد که کفش های زائران را واکس کند. کودکی که سینی خرما را روی سر گرفته زانو زده بر جاده ی داغ و سوزان خرما تعارف می کند این تنها گوشه ای از اقیانوس بی پایان عاشقی به مظلوم کربلاست. غروب شده وای غروب شلمچه… انگار خدا این غروب را برای شلمچه آفریده است، چقدر غریبانه ولی آشناست غروبی که با آمدنش دل ما به سوی کربلا پر می کشد… نویسنده: مبینا سهیم نژاد
[دوشنبه 1403-05-08] [ 12:38:00 ق.ظ ]
لینک ثابت
|